او می نویسد.



شماره ناشناس بود از طریق یک گروه دانشگاهی که عضو بودم من را پیدا کرده بود گفت درباره انتخاب رشته خواهرش سوال داره.من بعید می دونم راست گفته باشه.چون بلافاصله بعد از اون درخواست کمک برای خودش کرد.فکر کنم باز آرامش تخیلی صدای من باعث شده آدمها فکر کنن من خوبم.


یادگرفتم بخشیدن چیزی که دوست داری از داشتن آن ارزشمندتر است. یاد گرفتم لبخند یک کودک بی سرپرست به تحسین دیگران به خاطر پوشیدن یک پالتوی شیک و جدید می ارزد. آموختم زندگی من می تواند کوتاه و پرمعنی باشد. آموختم که وقتی چیزی ناراحتم می کند بیانش کنم و سعی نکنم حدس زدن های خودم را جایگزین حقیقت کنم. یادگرفتم دلم خیلی غمگین می شود اگر به خاطر دیگری کاری انجام ندهم. می خواهم اینجا اعتراف کنم که خیلی ها از من بهترند. می خواهم اعتراف کنم خیلی وقتها تنبلیهای خودم باعث شده که به چیزهایی که در دسترس بوده نرسم.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هواساز داستان کوتاه ماهور گروه علمی و آموزشی دبیرستان رسالت نشریه اینترنتی سرای قلم توریسم سلامت در ایران مهندس علی دستجردی دانلود کتاب تختت را مرتب کن فوتبال برتر سئو تهران